×یه شب مهتابی-یه شب مهتابی×
تاریخ : 24 آبان 1389
نویسنده : هادی

پسری گیر داده بود، مدام

وقت و بی وقت،دم به دم، یک بند

 

که پدر جزوه و کتاب بخر

تست کنکور «گاج» و «دانشمند»

 

بفرستم کلاس رایانه

«کورل» و «اکسل» و «اتوکد لند»

 

تا که با علم و دانش و تحصیل

بشود دست من به جایی بند

 

وقت کنکور، انتخاب کنم

رشته ای باب طبع و باب پسند

 

در همین اصفهان قبول شوم

نه قم و بهبهان، نه شوش و زرند

 

پدرش شب کلافه و خسته

کت و شلوار را که از تن کند

 

دست و صورت نشسته، سیگاری

گوشه ی لب گذاشت با غرولند

 

سپس آهی کشید و سرجنباند

سرفه ای کرد و گفت: ای فرزند

 

از چه هی بی خودی برای خودت

سر هم می کنی چرند و پرند

 

دست ارباب معرفت کوتاه

بخت افراد بی سواد بلند

 

می شود آن که بی سوادتر است

بیشتر پولدار و ثروتمند

 

علم تاریخ و طب و جغرافی

همه کذب است و حقّه و ترفند

 

فرضاً اصلاً چه کار دارم من

با فلان شاه غزنوی یا زند

 

یا به من چه که پنگوئن  بالفرض

مال قطب است یا گروئلند؟

 

جای حفظ مساحت سبلان

شده ام صاحب سه دانگ سهند

 

گر ببینی مبلغان سواد

همه خوش باورند و خالی بند

 

خود حافظ مگر نمی برده

سمت بنگال و آن حوالی قند؟

 

تازه آن هم به این بهانه که هند

طوطیانش شکر کن بشوند

 

فکر نان کن که خربزه آب است

دانش و علم و فضل سیری چند؟


|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
موضوعات مرتبط: مطالب طنز و سرکاری , ,
برچسب‌ها: طنز , سرکاری , خنده , ملیکیهتابی , عالی , چت , ک , وانلیک , بهترین , نظر , جا , اسریپت , تفریح , لمات را با , سیری چند ,

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

آخرین مطالب

/